گاهی نگاهی ...
حرکت توابین ، بیشتر برای تسکین دل خود بود
تا یاری حسین
اهل تکلیف باشیم نه تسکین ...
پ.ن: اول ربیع ؛ آغاز قیام توابین
رضا در آغوش جوادش جان داد
این آرزوی هر پدری است!
خصوصا اگر ان فرزند
علی اکبر باشد.
اما حسین...
یادت باشد . این روضه ها افسانه نیست.
غلو نیست. اغراق نیست.
عاشورای 88 یادت باشد.
پ.ن: دی ؛ ماه حماسه های این سرزمین ...
از اسب که افتاد
همه چیز به سرعت گذشت
خاطرات حسن ... صورت مادرش ... و آن مردک ...
پ.ن: فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَن (لهوف 124)
جووونا!
بزرگترا !
کوچیکترا !
"عاشقی به یک نظر" واقعیت دارد بخدا !
پ.ن: فَمَضَى إِلَیْهِ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه (لهوف 72)
برق چشمانت
مست کننده بود
حق داشتند
اگر تسلیم شمشیرت می شدند
این کمترین بها است
بهر تماشا
گاهی شک می کنم
کدام برّنده تر است؟
تیزی شمشیرت
چرخش دستانت
یا نفوذ چشمانت
ماه بودنت مثل روز روشن است
وقتی در شب
حرم برادرت را انعکاس داده ای ...